英文字典中文字典


英文字典中文字典51ZiDian.com



中文字典辞典   英文字典 a   b   c   d   e   f   g   h   i   j   k   l   m   n   o   p   q   r   s   t   u   v   w   x   y   z       







请输入英文单字,中文词皆可:



安装中文字典英文字典查询工具!


中文字典英文字典工具:
选择颜色:
输入中英文单字

































































英文字典中文字典相关资料:


  • دختر - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
    یک دختر فلسطینی، در قلقیلیه، کرانۀ باختری دختر انسان ماده جوان است که معمولاً کودک یا در سن نوجوانی است
  • دختر - Wiktionary, the free dictionary
    دختر‌هایشان، دختر‌هاشون، دختراشون (doxtar-hấyešân, doxtarấšun ) Colloquial Basic forms of دختر (Classical and Dari Persian)
  • دختر - معنی در دیکشنری آبادیس
    • دخت ( فرزند مؤنث ) : دختر گاهی در اشاره به رابطه فرزندی یک موجود مؤنث با پدر و مادرش استفاده می شود کلمه دختر در این معنا بدون توجه به سن و سال او و در معنی «دخت» ( مانند شهدخت ) به کار می رود
  • معنی دختر | لغت نامه دهخدا | پارسی ویکی
    - دختر اندیشه ؛ کنایه است از رای و تدبیر و خرد و شعر - دختر تاک ؛ کنایه از انگور است بچه ٔ تاک - دختر جاافتاده ؛ دختر رسیده دختر بالغ عاقل دختر که بجای شوهر کردن رسیده باشد
  • What does دختر mean in Farsi? - WordHippo
    خواهر, پرستار, همشیره, دختر تارک دنیا: periwinkle noun
  • دختر in English - Persian-English Dictionary | Glosbe
    Check 'دختر' translations into English Look through examples of دختر translation in sentences, listen to pronunciation and learn grammar
  • دختر - ویکی‌زندگی
    دختر؛ فرزند مؤنث انسان دختر به‌دلیل برخورداری از جنسیت زنانه، در طول تاریخ بشر همواره فروتر از پسران انگاشته می‌شد و گاهی هم‌مرتبه حیوانات اهلی بوده است؛ اما در آیین اسلام، نگاه ویژه و
  • معنی دختر | لغت‌نامه دهخدا | واژه یاب
    دختر بتو میگویم عروس تو بشنو نظیر: به در میگویم که دیوار بشنود دختر تخم ترتیزک است ؛ یعنی دختر زود رشد کند و بالا گیرد در اندک زمانی دختر بزرگ شود دختر دوشیزه راشوی دوشیره باید ؛
  • دختر به انگلیسی
    معنی “دختر” به انگلیسی عبارت است از: girl, daughter, gal, maid, sissy, gill همانطور که می بینید چندین کلمه معادل انگلیسی “دختر” است
  • دختر - ویکی‌واژه
    دختر فرزند مؤنث، دوشیزه ؛ زنی که ازدواج نکرده است؛ مقابل پسر از ریشه‌ی «دوختن» که امروزه از بن مضارع آن «دوشـ» + «ـیدن» یعنی «دوشیدن» ساخته می‌شود، مشتق شده است





中文字典-英文字典  2005-2009